خنده هایم نه از روی خوش حالی است

خانه بی روی تو دگر خالی است

سومین خبر بد در سال 98 بعد از فوت بهترین معلمی که در طول سال های تحصیلم داشتم و همچنین بیماری پدربزرگ مادری ام حاکی از این بود که پدربزرگ پدری ام به رحمت خدا رفت

سلامتی کامل و خوش سعادتی در طول زندگی و مرگ آسان بدون هیچ آه و ناله ای به هنگام مرگ همه و همه نشان از پاکدامنی و عفت این بزرگ مرد بود که از میان ما پر کشید و رفت.

واقعا به جرأت میتونم بگم که سرتاسر زندگی این مرد رشار از با خدا بودن بود.از روزی که من یادمه هیچ وقت نشد نمازهاش قضا بشه.امسال هم حدود سه بار قرآن رو کامل خونده بود(همیشه میگفت برای شادی روح پدر و مادرم میخونم)

خداروشاکرم که جزو اون دته از نوه هایی بودم که همیشه کنار این پدر بودم و پا به پای این بزرگ مرد تا جایی که خدا بهش عمر داده بود،زندگی کردم و درس های زیادی ازش یاد گرفتم

یادش بخیر همیشه وقت آبیاری میومد کنارمون و میگفت:پسرم حلال کن که نمیتونم کمکت کنم؛چون دیگه پیر شدم.»

 

همیشه این دوتا حرف رو بهم میگفت:

خداکنه موفقیت تورو ببینم و بمیرم

خدا بهم یه عمری بده که عروسی کردن تورو ببینم

که متاسفانه دنیا بهش وفا نکرد.مرد اما ندید.

ولی با این همه خیلی خوشحالم که سعادت این رو داشتم که نوه خوبی برای پدربزرگ مرحومم توی دورانی کهولت و پیری و عصای دستی براش باشم.

امیدوارم خدا به قبرش نور ببارونه و بهست گوارای وجود پاکش باشه.

حسرت یکسری روزها باز به دل آدم میمونه.

 

+آمبولی ریه(ه خون داخل ریه) که ناشی از آخرین عمل چشم خدابیامرز بود باعث مرگش شد 

 

پ.ن:واقعا ممنون از همه دوستانی که لطف داشتن و در این مدت چه در اینستاگرام و چه در وبلاگ و پیام رسان ها و یا بعضی هم با حضورشون با بنده ابراز همدردی کردن و باعث تسلی خاطر من شدن.

 

یاد نیک است که از ما ماند

خدایش بیامرزاد

کلیپی کوتاه از تصاویر پدربزرگ مرحومم

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها