بعد از رفتنت
همدم و هم غم شب و روزم خانه بود
خانه ای که.
خاطراتت را برایم زنده می کرد،
خنده هایت تکراری نمی شدند،
خاطراتت دوباره عشق رقم میزد
اما،
تو نبودی
تاریکی بود
و من.
در خانه ای بی خانمان گشته


رفته بودی خاطراتم از تو می دادند خبر/بی تو در ایهام رویاها می کردم سفر
درهمان باغ پر از نرگس یا گار یار/در پی عشق تو بودم ناگهان بشکست کمر
قلب بشکسته بود از روی هجر و دوریت/بی وفا برگرد و کز ما دل مبر
بعد یک عمر باتو بودن اینبار از ترس تو/دل زدم بر دشت و کوه و بر کمر بستم تبر
این تبر را بسته ام تا که سپاهی من شوم/آن سپاهی که کند جنگ با دشمن گبر
یک سپاه یک تنه باشم چو عشقت در دلم/می کنم من با فدایانت جنگ در نور قمر
بعد از این بد رفتنت با دیگران خوش گشتنت/من شدم در خانه ای بی خانمان و بی ثمر


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها