من هم سکوت کردم نشد.

حرف که زدم،دلم شکست

تکه هایش را "مادرم" جمع کرد؛

به یکدیگر چسباند.

دوباره قلبم تپید

این بار برای مادرم.

بعد از آن به خود فهمانیدم

او ها نمی شنوند.آری نه تنها نسبت به ما ها کورند 

بلکه هم کرند.

نمی دانم چه فلسفه ای دارد

ما میگوییم

"او ها نمی شنوند"

او ها نه نمی بینند و نه می شنوند

می پرسی چرا؟

نمی دانم.

ولی این را می دانم که

او ها فقط دلربای خوبی اند.

 

پانوشت:مدتی هست نیستم و وبلاگاتون رو نمی خونم[ببخشید]شما هم نامهربون شدید سری به ما نمی زنید شاید بسی مرده ایم در این شرایط زندگانی.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها